نمیدانم این عنوان برای این مطلب صحیح است یا خیر، اما وقتی خارج از فضای مجازی، به اینترنت نگاهی بیندازند، حتما فضایی خشک و بیروح را در وهلهی اول میبینند و بعد مسائل دیگر. افراد حاضر در این فضا، افرادی مفرح، بیکار، خوشگذران، غیر متهد و ... هستند. به دیدگاه آنان، اینترنت هیچ است و تنها لطف آن، تلف کردن وقت است.
کسایی که وارد این فضا شدهاند نظر دیگری دارند. آنها معتقدند اینترنت، به لطف وجود شبکههای اجتماعی گوناگون؛ توییتر، فرندفید، فیسبوک، گوگلریدر، مسنجرها و ... دیگر آن فضای خشک را ندارد. اینجا دوستیها رنگ و بوی واقعی میدهند. اینجا دوستان بهم نزدیکند، صمیمیاند، از یکدیگر شناخت کافی دارند و از احوال هم مطلعاند.
اینجا زود میشود مشهور شد. اینجا کافیست 500 توییت مناسب، یا ارسال 10 پست ِ کوتاهنوشت مناسب یا حداقل اگر استعداد هیچکدام موجود نبود، با برداشتن یک دستمال مناسب به دست!، خیلی زود "نام"ی دستوپا کرد و اسم و رسمی رقم زد!
معتقدند اینترنت، مجازی نیست. مجازی نیست و اتفاقا واقعیتر از واقعیت هم هست!
اینجا بحث میکنند، وبلاگ مینویسند، لایک میزنند، به اشتراک میگذارند، گاهی بهم فحش میدهند و یکدیگر را بلاک میکنند، با پرانتز میخندند، با پرانتز هم ناراحت میشوند، ریپست میکنند، تگ میزنند، و ... . اینجا دنیای بزرگیست. آن نگاهی بیرونی، اشتباه است و آن اشتباه هم ناشی از عدم آگاهیست!
بله، این طرز فکر بین دوستان ِ به اصطلاح گیک (!) و همچنین عادی وجود دارد. اینجا یافتن دوست آسان شده. دوست... . دوست، از نوع مجازی!
تعریفی که از کلمهی "دوست" در ذهن دارم، شاید کمی با این دوستیهای آنلاین مشابه باشد. دوستانی که با هم تماس میگیرند و اساماس میزنند و از احوام هم جویا میشوند. دوستانی که سوالاتشان را از هم میپرسند و به بهترین جواب میرسند، دوستانی که با هم شوخی میکنند و معمولا قهقهه میزنند (: )) ). شاید هم کمی احساس مبادله میشود!
اینجا از دست دادن دوست هم آسان است. اینجا با شنیدن انتقاد یا نظری مخالف، آن دوست بلاک میشود. بلاک هم یعنی تمام شدن رابطه! اینجا همه، نظرات خود را بروز نمیدهند، اینجا با توجه به نظر عموم نظرها بیان میشود. اینجا اگر نظری مخالف جمع زده شود، شاید باز هم بلاک، و این یعنی ... !
اینجا ... . اینجا اینترنت است!
دیروز (16 / 1 / 1389) برایم روزی متفاوت بود. امروز روزی بود که حسی متفاوت، مشکلی خاص، شاید یک درد عمیق روحی را در زندگیام تجربه کردم. اینترنت هم دیگر برایم "اینترنت" نبود.
از مدتها قبل، آنلاین فعالیت میکنم. دوستان ِ "مجازی" زیادی هم در مسنجر و... اضافه کردهام. در بحثهای مختلفی شرکت کردهام و دربارهی مسائل زیادی نظرم را گفتهام. از اینترنت درآمد داشتهام و وقت زیادی را هم در اینجا گذراندهام. برای اینکه شاید شما من را نمیشناسید خودم را معرفی میکنم، من هم یک دوست "مجازی" دیگر هستم!
با وجود اینکه بهترین ساعات عمرم را پشت کامپیوترم گذراندهام، یا اینکه دوستان زیادی یافتهام، گهگاه اساماس رد و بدل کردم و ایمیلی فرستادهام و ... ، اما دیروز با هیچکدام، هیچکدام از دوستان "مجازی"ام نتوانستم صحبت کنم. نتوانستم مشکلام را، یا شاید درد دلم را در میان بگذارم. آنها هم متوجه نشدند. پس تعریف دوست چیست؟ مگر نه اینکه یک دوست، با دوست خود به اصطلاح راحت باشد و صحبتهایش را گوش کند، با توجه به شرایط احساس خود را ابراز کند یا ... .
اینجا مشکل نه از دوستان مجازیام هست و نه از من. مشکل از اینترنت و فضای آن است!
تمام روز را تحمل کردم. اما نشد! آرام نشدم. ساعت 10:30 شب زدم بیرون و سعی کردم با دوست صمیمیام که حدود سه هفته از او بیاطلاع بودم قدم بزنم. وقتی اکبر عزیزم را دیدم و ناخودآگاه اشکی ریختم کمی آرام شدم. اشکهایی که تا بحال آنگونه تجربه نکرده بودم. تا 12 قدم زدیم و او، با وجود سردی ِ هوا بخاطر "دوست"ش، قدم زدن را ترجیح داد. سعی کردم بخندم و البته تلاشهای او هم نتیجه داد و توانستم بخندم.
الان ساعت 2 بامداد 17 / 1 / 1389، نوشتم تا فراموش نکنم، به یاد داشته باشم که حتی در اددلیستی شامل 200 آیدی، یعنی 200 دوست مجازی، یا یک نفر هم راحت نبودم و تمام آنها هم نمیتوانند جای یک دوست را بگیرند. دوست... . دوست واقعی!
فکر میکنم امشب اوضاع طوری رقم خورد تا کمی طرز فکرم تغییر کند. طرز فکرم کمی با تجربهتر شد!
اوضاع اگر به همین منوال سپری شود، تحمل فضای اینترنت اینگونه برایم سخت باشد و نتوانم مثل گذشته از آن لذت ببرم، حتما بزودی این وبلاگ، و تمام وبلاگهای متعلق به خودم، حسابهای کاربری وب 2.0 ام؛ توییتر، فرندفید، فیسبوک و ...، ایمیلها و تمام فعالیتها، حذف خواهند شد و شاید این مطلب، پایانی باشد به زندگی مجازیام.
این جملات اینجا نوشته و بدون ویرایش و بازخوانی منتشر شد. قرار هم نبود این پست، پایان باشد، اما چه کنم که حرف دل را نمیشود پس زد!
دوست دارم برگردم به نوجوانی و شاید کودکیام، دورانی که هفتهای شاید نیم ساعت آنلاین میشدم و آن هم برای چک کردن ِ یک اینباکس خالی از ایمیل، یا دقایقی دیدن سایتهای +18! با همان سرعت افتضاح زغالی. لحظاتی از آن لذت را حاضرم با تمام این روزهای تلخ و تکراریام عوض کنم.
از دوستانی هم که دیروز در جیتاک ناراحت کردم، عذر میخوام.
* عکس هم نقض کپیرایت!
بعد نوشت: 21 / 1 /89 : خوشبختانه اوضاع آروم و بر وفق مراد ِ.
بعد نوشت: 21 / 2 / 89: مـِن بعد در صورتی که به اینچنین مشکلی برخوردم، در انتهای همین مطلب صحبتهام رو اضافه میکنم.
کسایی که وارد این فضا شدهاند نظر دیگری دارند. آنها معتقدند اینترنت، به لطف وجود شبکههای اجتماعی گوناگون؛ توییتر، فرندفید، فیسبوک، گوگلریدر، مسنجرها و ... دیگر آن فضای خشک را ندارد. اینجا دوستیها رنگ و بوی واقعی میدهند. اینجا دوستان بهم نزدیکند، صمیمیاند، از یکدیگر شناخت کافی دارند و از احوال هم مطلعاند.
اینجا زود میشود مشهور شد. اینجا کافیست 500 توییت مناسب، یا ارسال 10 پست ِ کوتاهنوشت مناسب یا حداقل اگر استعداد هیچکدام موجود نبود، با برداشتن یک دستمال مناسب به دست!، خیلی زود "نام"ی دستوپا کرد و اسم و رسمی رقم زد!
معتقدند اینترنت، مجازی نیست. مجازی نیست و اتفاقا واقعیتر از واقعیت هم هست!
اینجا بحث میکنند، وبلاگ مینویسند، لایک میزنند، به اشتراک میگذارند، گاهی بهم فحش میدهند و یکدیگر را بلاک میکنند، با پرانتز میخندند، با پرانتز هم ناراحت میشوند، ریپست میکنند، تگ میزنند، و ... . اینجا دنیای بزرگیست. آن نگاهی بیرونی، اشتباه است و آن اشتباه هم ناشی از عدم آگاهیست!
بله، این طرز فکر بین دوستان ِ به اصطلاح گیک (!) و همچنین عادی وجود دارد. اینجا یافتن دوست آسان شده. دوست... . دوست، از نوع مجازی!
تعریفی که از کلمهی "دوست" در ذهن دارم، شاید کمی با این دوستیهای آنلاین مشابه باشد. دوستانی که با هم تماس میگیرند و اساماس میزنند و از احوام هم جویا میشوند. دوستانی که سوالاتشان را از هم میپرسند و به بهترین جواب میرسند، دوستانی که با هم شوخی میکنند و معمولا قهقهه میزنند (: )) ). شاید هم کمی احساس مبادله میشود!
اینجا از دست دادن دوست هم آسان است. اینجا با شنیدن انتقاد یا نظری مخالف، آن دوست بلاک میشود. بلاک هم یعنی تمام شدن رابطه! اینجا همه، نظرات خود را بروز نمیدهند، اینجا با توجه به نظر عموم نظرها بیان میشود. اینجا اگر نظری مخالف جمع زده شود، شاید باز هم بلاک، و این یعنی ... !
اینجا ... . اینجا اینترنت است!
دیروز (16 / 1 / 1389) برایم روزی متفاوت بود. امروز روزی بود که حسی متفاوت، مشکلی خاص، شاید یک درد عمیق روحی را در زندگیام تجربه کردم. اینترنت هم دیگر برایم "اینترنت" نبود.
از مدتها قبل، آنلاین فعالیت میکنم. دوستان ِ "مجازی" زیادی هم در مسنجر و... اضافه کردهام. در بحثهای مختلفی شرکت کردهام و دربارهی مسائل زیادی نظرم را گفتهام. از اینترنت درآمد داشتهام و وقت زیادی را هم در اینجا گذراندهام. برای اینکه شاید شما من را نمیشناسید خودم را معرفی میکنم، من هم یک دوست "مجازی" دیگر هستم!
با وجود اینکه بهترین ساعات عمرم را پشت کامپیوترم گذراندهام، یا اینکه دوستان زیادی یافتهام، گهگاه اساماس رد و بدل کردم و ایمیلی فرستادهام و ... ، اما دیروز با هیچکدام، هیچکدام از دوستان "مجازی"ام نتوانستم صحبت کنم. نتوانستم مشکلام را، یا شاید درد دلم را در میان بگذارم. آنها هم متوجه نشدند. پس تعریف دوست چیست؟ مگر نه اینکه یک دوست، با دوست خود به اصطلاح راحت باشد و صحبتهایش را گوش کند، با توجه به شرایط احساس خود را ابراز کند یا ... .
اینجا مشکل نه از دوستان مجازیام هست و نه از من. مشکل از اینترنت و فضای آن است!
تمام روز را تحمل کردم. اما نشد! آرام نشدم. ساعت 10:30 شب زدم بیرون و سعی کردم با دوست صمیمیام که حدود سه هفته از او بیاطلاع بودم قدم بزنم. وقتی اکبر عزیزم را دیدم و ناخودآگاه اشکی ریختم کمی آرام شدم. اشکهایی که تا بحال آنگونه تجربه نکرده بودم. تا 12 قدم زدیم و او، با وجود سردی ِ هوا بخاطر "دوست"ش، قدم زدن را ترجیح داد. سعی کردم بخندم و البته تلاشهای او هم نتیجه داد و توانستم بخندم.
الان ساعت 2 بامداد 17 / 1 / 1389، نوشتم تا فراموش نکنم، به یاد داشته باشم که حتی در اددلیستی شامل 200 آیدی، یعنی 200 دوست مجازی، یا یک نفر هم راحت نبودم و تمام آنها هم نمیتوانند جای یک دوست را بگیرند. دوست... . دوست واقعی!
فکر میکنم امشب اوضاع طوری رقم خورد تا کمی طرز فکرم تغییر کند. طرز فکرم کمی با تجربهتر شد!
اوضاع اگر به همین منوال سپری شود، تحمل فضای اینترنت اینگونه برایم سخت باشد و نتوانم مثل گذشته از آن لذت ببرم، حتما بزودی این وبلاگ، و تمام وبلاگهای متعلق به خودم، حسابهای کاربری وب 2.0 ام؛ توییتر، فرندفید، فیسبوک و ...، ایمیلها و تمام فعالیتها، حذف خواهند شد و شاید این مطلب، پایانی باشد به زندگی مجازیام.
این جملات اینجا نوشته و بدون ویرایش و بازخوانی منتشر شد. قرار هم نبود این پست، پایان باشد، اما چه کنم که حرف دل را نمیشود پس زد!
دوست دارم برگردم به نوجوانی و شاید کودکیام، دورانی که هفتهای شاید نیم ساعت آنلاین میشدم و آن هم برای چک کردن ِ یک اینباکس خالی از ایمیل، یا دقایقی دیدن سایتهای +18! با همان سرعت افتضاح زغالی. لحظاتی از آن لذت را حاضرم با تمام این روزهای تلخ و تکراریام عوض کنم.
از دوستانی هم که دیروز در جیتاک ناراحت کردم، عذر میخوام.
* عکس هم نقض کپیرایت!
بعد نوشت: 21 / 1 /89 : خوشبختانه اوضاع آروم و بر وفق مراد ِ.
بعد نوشت: 21 / 2 / 89: مـِن بعد در صورتی که به اینچنین مشکلی برخوردم، در انتهای همین مطلب صحبتهام رو اضافه میکنم.
5 Comment:
پیتیکو ناراحت نباش ... من اون یدونه دوست حقیقی رو هم ندارم ... سعی کن هم دنیای مجازیتو نگه داری هم حقیقی ... خراب کردن تمام اون چیزایی که ساختی هنر نیست عزیز... بمون و اوضاع رو بهتر کن.
سلام
مشكل دوستاي "مجازي" نيستند مشكل اينه كه دوستاي مجازي ما رو از دوستاي حقيقی مون دور نكنن ... يعنی همون جوري كه با دوستاي "مجازي" مون هستيد يه وقتي هم به دوستاي حقيقي مون بديم باهاشون بيرون بريم حرف بزنيم چيزايی كه تو دنيای مجازي نمیشه زد رو بهشون بزنيم!
خيلی راحت ميشه با مديريت روابط اين مشكلات رو حل كرد
موفق باشيد
من خیلی با تفکیک دوست مجازی و واقعی موافق نیستم. دوست یعنی دوست، یعنی کسی که با حضورش لبخند به لبت بیاد و بتونی حرفتو باهاش بزنی. این دوست میتونه "اکبر" باشه که بهش زنگ بزنی و بگی لازمش داری، یا @ایکس که بهش پی ام بزنی و بگی لازمه باهاش درد و دل کنی. در غیر این صورت هیچکدوم علم غیب نخواهند داشت تا حال و هوای دلت رو درک کنن.
ضمنا"، پاک کردن وبلاگ و حسابهای کاربری حل نمیشه فقط پاک کردن صورت مسئله با آستینه. اینجوری هم پاک نمیشه هم کثیفتر میشه. راه حل تو یک کلمه خلاصه میشه "تعادل". زیاده روی تو هرچیزی، حتی واقعگرایی، طعم زندگیرو به نحو ناخوشایندی تغییر میده.
واقعآ نمیدونم چی بگم دوست عزیزم من یه دانشجوی مخابرات هستم گاهی هم از مطالبی که برام ای میل میکردید استفاده میکردم
فقط دارم به عنوان یه دوست (؟!؟!) صحبت میکنم
شاید بهتره توی یه جمله بگم باید هرقدر توی اینترنت گشتیم و...
بازهم فراموش نکنیم که بابا جون اینجا اینترنته یعنی واقعآ و واقعآ همون فضای مجازی ای
که ما رو خمار خودش کرده و ما هم فکر میکنیم مجازی نیست و واقعیه
خلاصه بگم خط زدن صورت مسئله راه حل نیست تقصیر از اینترنت هم نیست
از ماست که هنوز اونو واقعآ نشناختیم بلکه شاید فکر میکنیم شناختیم
به قول معروف ما رو کز کرده
ببخشید اصلآ قصد نصیحت نداشتم خوندن مطلبت هم واقعآ یه تلنگور خوبی برای خودم بود
متشکرم
امیدوارم همیشه توی زندگیت موفق باشی و هیچوقت احساس تنهایی نکنی
دوستت نه. دوستدارت
محمدی روشن
من شاید کوچک تر از اونی باشم که بخوام چیزی بنویسم ولی از نظر من دوست ها دو دسته هستند .1-رابطه ی عاطفی داری با اون ها .2-بده و بگیر داری با اون ها .خیلی از دوستان من بده بگیر هستند و تا چند ماه پیش هم با دوستی که حتی نمیخواستم ازش جدا شم به هم زدم چون منو واسه خودم نمی خواست .الان رابطه ی سردی داریم و همون بده بستون هم ندارم باهاش .الان سعی میکنم دقیقا بدونم دارم با کی چه نوع دوستی رو آغاز میکنم .پیشنهاد میکنم این طوری روابط دوستانه رو ببین .بعد های دیگه اینترنت رو به خودت نبند .دلایلی که باعث شد کامنت بذارم این بود که همین الان یه ساعت کارم هیچ شد و اعصابم مثله تو به هم خورده هست .دوم این که از رفیق ضربه خوردم هر بار به یه شکلی .سوم این که نمیخوام بهترین های ایران گوشه گیر شن .
همیشه تغییراتی که در اطرافمون ایجاد میکنیم رابطه ی کاملا مستقیمی با اوضاع روحی ما دارن .
یا حق
ارسال یک نظر
» لطف کنید و دربارهی یادداشت بنویسید. اگر مطلب چیز دیگریست، میتوانید از طریق فرم «تماس با من»، با من مکاتبه کنید. بالای وبلاگ پیدایش میکنید.
» نظرات حاوی مطالب توهینآمیز -حالا به هر کسی که میخواهد باشد- حذف خواهند شد.
» فارسی بنویسید و برای نمایش درست آدرس وبلاگتان، "//:http" را فراموش نکنید.
» پاسخ کامنتتان را همینجا بینید.